سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما هنوز در هنوزیم...

خدای من...
سلام...منم!بنده ی دیوانه ات
...
هیچ کس نمیداند بنده ی دیوانه داشتن چه کیفی دارد
!!!
هیچ یک از این آدمیان نمیدانند که تو هم رازهای سر به مهری داری
...
این روزها به حرمت تو،بغضم را فرو میدهم...به حرمت رفاقت چند هزارساله مان
...
به حرمت مشاعره هامان...به حرمت اشکهامان
...
میدانم
!
بسیاری از مردم به من غبطه میخورند از داشتن خدایی چنین کوچک اما بزرگ
!
بر آنها خرده نمیگیرم!طفلکی ها خدایشان آنقدر بزرگ است که حتی نمیتوانند باهم قدمی بزنند
...
اما تو!ای خدای بی نقص من!چه خوب است منو تو همدیگر را داریم...نه؟

خوشبختی و خانه های طلایی ارزانی دیگران...همین که توهم مرا قبول داری کافیست...
همین که اگر دلم گرفت برایم فروغ میخوانی کافیست
...
ای خدای همیشه همراهم
!
مرا ببخش اگر گاهی اوقات یادم میرود که تو هرقدر هم کوچک یا بزرگی،خدای منی
...
اگر تورا گاهی اوقات جا میگذارم
...
من هیچ نیستم جز قاصدکی تابوت به پشت که در میان این همه نااهل،مومن است به تو
...
من،بی تو می ترسم از اینهمه ناسایه های رفته بر دیوار...

ببخشید مطلب خودم رو هنوز تایپ نکردم مجبور شدم دوباره از خودم نذارم


نوشته شده در شنبه 88/4/13ساعت 4:9 عصر به قلم سارا بانو نظرات ( ) |


کد قالب جدید قالب های پیچک